پيش به سوى مرگ ! | تعبیرستان
پيش به سوى مرگ !داستان و حکایتدانستنیها
×
بستن

پيش به سوى مرگ !

كاروان حسينى در حركت است ، در حين حركت ، ابا عبداللّه عليه السلام را خواب فرا گرفت ، سر را بر روى قاشه اسب يا به اصطلاح خراسانى ها بر قربوس زين گذاشت .
طولى نكشيد كه سر را بلند كرد و فرمود: انا للّه و انا اليه راجعون .
تا اين جمله را گفت و به اصطلاح كلمه استرجاع را بزبان آورد، همه به يكديگر گفتند: اين جمله براى چه بود؟ ايا خبر تازه اى است ؟
در اين هنگام فرزند عزيز حسين ، يعنى على اكبر همان كسى كه ابا عبداللّه (ع ) او را بسيار دوست داشت و اين را اظهار مى كرد، علاوه بر همه مشخصاتى كه فرزندى را براى پدر محبوب ميكند خصوصيت ديگرى هم داشت كه باعث محبوبيت بيشتر او در نزد پدر مى شد و آن شباهت كاملى بود كه به پيغمبر اكرم (ص ) داشت جلو آمد و عرض كرد: يا ابتا لم استرجعت ؟ چرا انا للّه و انا اليه راجعون گفتى ؟
امام فرمود: در عالم خواب صداى هاتفى به گوشم رسيد كه گفت : القوم يسيرون و الموت تيسر بهم .
يعنى : اين قافله دارد حركت مى كند ولى مرگ است كه اين قافله را حركت مى دهد.
هم اكنون ما داريم به سوى سرنوشت قطعى مرگ مى رويم .
على اكبر عرض كرد: پدر جان ! اَوَ لَسنا عَلى الحَق ؟ مگر نه اين است كه ما بر حقيم ؟
- چرا فرزند عزيزم .
- پس وقتى مطلب از اين قرار است ما به سوى هر سرنوشتى كه مى رويم . خواه سرنوشت مرگ باشد يا حيات تفاوتى نمى كند، اساس اين است كه ما روى جاده حق قدم مى زنيم يا نه ؟
بقدرى ابا عبداللّه عليه السلام از اين سخن به وجد آمد و مسرور شد كه فرمود:
من قادر نيستم پاداشى را كه شايسته پسرى چون تو باشد بدهم . (از اين رو) از خدا ميخواهم : خدايا! تو آن پاداشى را كه شايسته اين فرزند است به جاى من عطا فرما، جزاكَ اللّه عنَّى خير الجَزاء


منبع: حماسه حسينى - اثر استاد مطهری - ج 2، صص 62-60



ارسال نظرات

کد امنیتی شکل بالا در کادر زیر درج شود